نمایش نتایج: از 1 به 14 از 14

موضوع: شکست عشقی

1779
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8571
    نوشته ها
    78
    تشکـر
    376
    تشکر شده 106 بار در 45 پست
    میزان امتیاز
    10

    شکست عشقی

    من 14 سالمه 5 ماه با یه پسر 17 ساله به اسم سامان اشنا شدم ما هم دیگرو خیلی دوست داریم مامانم از رابطه ما با خبر شد و مبایلو و سیم کارتمو ازم گرفت من یواشکی مبایلمو پیدا کردم و به سامان قضیه رو گفتم اونم گفت من میخوام بیام خاستگاریت و شماره مامانمو ازم گرفت تا مامانش با مامانم صحبت کنه حالا شما بگین من چیکار کنم اگه مامانم قبول نکنه خیییییلی به سامان وابسته شدم نمیتونم فراموشش کنم

  2. کاربران زیر از صدف جان بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5649
    نوشته ها
    59
    تشکـر
    45
    تشکر شده 64 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شکست عشقی

    عزیزم ما که 24 سالگی ازدواج کردیم هیچی از زندگی نمیدونستیم و فرق عشق و وابستگی رو نمیدونستیم الان تازه بعد 8 سال زندگی میفهمم که کی هستم و از زندگی چی میخوام و چقدر اشتباه کردم ولی دیگه کاری نمیتونم بکنم دیر شده اونوقت تو تو سن 14 سالگی چطور میتونی به ازدواج فکر کنی واقعا عجیبه اینا همش وابستگیه خیلی جدی نگیر فقط دوست باش نه چیز دیگه ای لطفا..

  4. 3 کاربران زیر از نسیم 12 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شکست عشقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط صدف جان نمایش پست ها
    من 14 سالمه 5 ماه با یه پسر 17 ساله به اسم سامان اشنا شدم ما هم دیگرو خیلی دوست داریم مامانم از رابطه ما با خبر شد و مبایلو و سیم کارتمو ازم گرفت من یواشکی مبایلمو پیدا کردم و به سامان قضیه رو گفتم اونم گفت من میخوام بیام خاستگاریت و شماره مامانمو ازم گرفت تا مامانش با مامانم صحبت کنه حالا شما بگین من چیکار کنم اگه مامانم قبول نکنه خیییییلی به سامان وابسته شدم نمیتونم فراموشش کنم
    سلام صدف خانوم.

    شما.ب حرف مادرت گوش کن.که ایشون 100% صلاحتو میخواد...میدونم الان تو شرایطی هستی که حرفه هیچ بشری رو قبول نمیکنی...

    اما بدون این حس شما عشق نیست و یه عادت یا یه حس خواستنه(مث اینکه از ی لباس خوشت میاد و دلت میخواد داشته باشی)

    مث ی کبریته که وقتی روشن میشه برای چند ثانیه دوام داره بعد خاموش میشه.....

    پیشنهاد من به شما اینکه ذهنتو درگیر این مسائل نکن. به هدفت برس و سعی کن رو درسات متمرکز بشی...

    اون آقا پسرم احساساتش زودگذره...روش حساب نکن...

    بازم میگم ب حرف مادرت گوش کن تا ضرر نکنی...

  6. 4 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : شکست عشقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط صدف جان نمایش پست ها
    من 14 سالمه 5 ماه با یه پسر 17 ساله به اسم سامان اشنا شدم ما هم دیگرو خیلی دوست داریم مامانم از رابطه ما با خبر شد و مبایلو و سیم کارتمو ازم گرفت من یواشکی مبایلمو پیدا کردم و به سامان قضیه رو گفتم اونم گفت من میخوام بیام خاستگاریت و شماره مامانمو ازم گرفت تا مامانش با مامانم صحبت کنه حالا شما بگین من چیکار کنم اگه مامانم قبول نکنه خیییییلی به سامان وابسته شدم نمیتونم فراموشش کنم
    دوست عزیز سن بلوغ فکری و عاطفی در سالهای 21 تا 25 سالگی برای یک فرد اتفاق میفته ...

    مسلمه که الان چنان عواطف شما بهتون غلبه کرده که به چیزی جز رسیدن به هم فکر نمیکنید

    خیلی بهتره تادر کنار این احساسات از عقل و منطقهم استفاده کنید ....

    چون برای ازدواج مقدماتی لازمه که فکر نکنم الان برای شما و ایشون مهیا باشه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. 3 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شکست عشقی

    نقل قول نوشته اصلی توسط صدف جان نمایش پست ها
    من 14 سالمه 5 ماه با یه پسر 17 ساله به اسم سامان اشنا شدم ما هم دیگرو خیلی دوست داریم مامانم از رابطه ما با خبر شد و مبایلو و سیم کارتمو ازم گرفت من یواشکی مبایلمو پیدا کردم و به سامان قضیه رو گفتم اونم گفت من میخوام بیام خاستگاریت و شماره مامانمو ازم گرفت تا مامانش با مامانم صحبت کنه حالا شما بگین من چیکار کنم اگه مامانم قبول نکنه خیییییلی به سامان وابسته شدم نمیتونم فراموشش کنم
    سلام

    عزیزم میدونم خوشت نمیاد از حرفم ولی خیلی خیلی زوده بهتره به درس و تفریح و دوستان خوب بپردازی تا به امید خدا بعد از 25 سالگی. موفق باشید


    دکترا در روانشناسی

  10. 2 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7919
    نوشته ها
    175
    تشکـر
    128
    تشکر شده 112 بار در 67 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شکست عشقی

    دوست عزيز هر كاري در زمان خودش لطف داره. ازدواج تصميمي كه هر چي بيشتر راجع بهش بدوني برات خيلي خيلي بهتره و برعكس هر چي كمتر بدوني عواقب ناخوشايندي داره.در حال حاضر فكر شما اگر در جهت سنت باشه در آينده ناراحت نمي شي كه ايكاش حرف ديگرانو قبول مي كردم و از بهترين سال هاي زندگيم لذت مي بردم اين زماني كه الان داري هيچ وقت برنمي گرده

  12. 2 کاربران زیر از آبي بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8180
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    1,305
    تشکر شده 190 بار در 91 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شکست عشقی

    عزیزم شما الان سن خیلی کمی داری و تو بلوغی طبیعی همچین تصمیم و احساسی داشته باشی تو بهتر به حرف مادرت گوش بدی و به تنها چیزی که فکرکنی درسته ، آینده قشنگی در اتظارته مطمئن باش....

  14. کاربران زیر از rozita بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5829
    نوشته ها
    195
    تشکـر
    470
    تشکر شده 242 بار در 113 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شکست عشقی

    میدونی واقعیتش اینه که عشق بچگی خیلی قشنگه چون پاک ترین احساساتتو در میون میذاری فکر میکنی هیچکس دوستت نداره به جز عشقت...
    اگه واقعا عاشقش باشی تا آخر عمر از ذهنت نمیره..
    ولی واقعیت بزرگتر اینه که توی زندگیه امروزی عشق جداست و ازدواجم جداست. زندگی انقدر پیچیده شده که عشق تنها برای ازدواج کافی نیست. انقدر همه چیز به هم ربط پیدا کرده که حتی عشقم معنیش عوض شده...
    اصلا شما از کار اون آقا راضی هستی؟ از تحصیلاتش راضی هستی؟ اون آقا چون تو سن بلوغ هستن تا چند سال دیگه از لحاظ ظاهری و فیزیکی عوض میشن حتی خود شما هم عوض میشید مطمئنی که اونموقع هم همین احساسو داری؟ اون آقا و حتی خود شما از زناشویی چیزی میدونید؟ اصلا اون آقا بلده خرید کنه؟؟.... به اینا و خیلی چیزای دیگه فکر کنید. ازدواج خیلی راحته اما زندگی کردن خیلی سخت تر از اونی هست که فکر میکنی. الان نونه عاشقیتونو باباهاتون میدن!! خودتون میتونید از پسش بربیاین؟؟

  16. کاربران زیر از Helish بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7318
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    966
    تشکر شده 1,691 بار در 465 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شکست عشقی

    خیلی جالبه واقعا دنیا و جوون های ما چقدر خوب دارن پیشرفت میکنن

    ما تا پارسال فرق دختر و پسر و نمیدونستیم الان هم باز دقیق نمیدونیم

    اخه من نمیدونم دختر و پسرهای کوچولو و نونهال اخه چه احتیاجی به گوشی دارن وقتی هنوز نحوه استفاده صحیح از گوشی رو نمیدونن

    کی قراره باهاشون تماس بگیره؟از سر کارش میخوان باهاش تماس بگیرن؟

    الان برا شما مهم ترین چیز الان درستونه من مطمئنم شما وقتی 20 یا 21 سالت بشه به عشق الانت میخندی

    موفق باشی

  18. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8571
    نوشته ها
    78
    تشکـر
    376
    تشکر شده 106 بار در 45 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شکست عشقی

    سلام خیلی ممنون از نظر های خوبی که دادین منم زیاد مشتاق نبودم باهاش ازدواج کنم یا عاشقش بودم فقط یه وابستگی ساده بود که الان اون حسم بهش ندارم ولی اون منو ول نمیکنه منم نمیدونم چه جوری بهش بگم دوست ندارم که ناراحت نشه

  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7318
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    966
    تشکر شده 1,691 بار در 465 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شکست عشقی

    اگه میبینی هر طوری باهاش رفتار میکنی و بهش میگی کوتاه نمیاد و ول کن نیست باید دکش کنی و باهاش بد برخوردکنی

    ممکنه ازت بدش بیادو ناراحت بشه ولی این کار به نفع خودش هم هست چون دیگه چاره ای نیست

    موفق باشی

  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8571
    نوشته ها
    78
    تشکـر
    376
    تشکر شده 106 بار در 45 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شکست عشقی

    ینی باهاش بد رفتار کنم اخه میترسم دلش بشکنه

  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7318
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    966
    تشکر شده 1,691 بار در 465 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شکست عشقی

    چاره ای نیست بچه مردم گناه داره اگه باهاش با ملایمت رفتار کنی به جایی نمیرسی و اون هم کوتاه نمیاد و برعکس فک میکنه دوسش داریو

    اینا حرف دلت نیست

    موفق باشید

  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8571
    نوشته ها
    78
    تشکـر
    376
    تشکر شده 106 بار در 45 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شکست عشقی

    سلام خییلی ممنون از نظرتون خیییلی بهم کمک کرد ولی هروقت بهش فکر میکنم احساس میکنم از دستش دادم و دیگه نمیتونم به دستش بیارم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شکست پُلی است برای پیروزی؟
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-06-2022, 02:15 AM
  2. یک آزمایش روانشاسی/ تا اطلاع ثانوی ماست سیاه است!
    توسط farokh در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-03-2014, 09:11 AM
  3. چگونگی حمایت از کودکان بی سرپرست یا بدسرپرست
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-30-2013, 01:13 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد